تا سرمو برگردونم می بینم روی دسته مبل نشسته آقاهه ... اینقدر با سرعت می ره بالا که نمی فهمم اصلا کی رفت . اما پائین اومدنش با خداست واسه همین وقتی می ره کوهنوردی منم باید در سمت بادی گارد کنار مبل ها بشینم و مواظب باشم که اگر قصد کرد بیاد پائین بگیرمش که با کله نیاد ... حق هم ندارم روی مبل بشینم یا حتی مثلا آرنجمو به بالش مبل تکیه بدم کلا همش در انحصار اوشونه ...
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
دیگه خل شدم از بس فکر کردم صبحانه بهش چی بدم از چایی و نون و بیسکوئیت و پنیر و مربا و اینا کلا بدش میاد .. دیگه خسته شدم هی هرروز سیب زمینی سرخ کردم و نیمرو درست کردم و براش پلو پختم صبح ..
امروز سینی چایی خودمو آوردم کنارش گفتم باید همینا رو باهم بخوریم .. هرچی گذاشتم دهنش داد بیرون بعد هم رفت جعبه شیرینی که اونور تر بود اورد درشو برداشت و شروع کرد به خوردن خلال بادوم های روی شیرینی ها .. !!!!
نگاه کرد دید من دارم چائیمو فوت می کنم اونم هر خلالی رو که برمی داشت اول فوت می کرد بعد می ذاشت توی دهنش !!!!
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کامپیوتر هم از جمله وسایلی که دیگه از مالکیت ما خارج شده و مختص آقا پارسا .. یعنی تا ببینه ما تحتمون رو گذاشتیم روی صندلی و نشستیم روبروش به سرعت برق خودشو می رسونه و از پاهامون میاد بالا و می شینه توی بغلمون ماوس رو می گیره دستش اون دستم به کیبرد بعد هم تند تند می گه نی نی ! یعنی فیلم نی نی بذار .. یعنی این همه دم و دستگاه و هارد و مانیتور و سیستم و اینا فقط مسئول اینه که از صبح تا شب فیلم نی نی یا عکس نی نی نشون بده !!
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
داره بازی می کنه من کنارش با فاصله نشستم ماتم برده به پنجره و تو فکر نمی دونم چی هستم صورت کوچولوشو میاره درست جلوی صورتم تند تند می گه مامان مامان مامان ! رشته فکرم پاره می شه نگاهش می کنم می گم بله .. می خنده و باخوشحالی برمی گرده سر بازیش .. یعنی فقط حواست به من باشه ! فکر کردن موقوف!
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
دیشب داشتیم باهم نوحه خونی محمود کریمی می دیدیم (کلیپشو توی کامپیوتر داریم ) ازون موقع یاد گرفته درجا بالا و پائین می پره (همون در حالت نشسته یعنی) انگشت اشاره اش رو هم هی تکون می ده به جلو عین آقای مداح !
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
این محرم بچم حسابی سینه زنی کرده .. تا تلویزون نوحه پخش می کرد عین این ربات ها که سنسور دارن تند تند سینه می زد ..
پریروز دارم براش آهنگ twinkle twinkle little star رو می خونم تند تند باها ش سینه می زنه !!!!!!!!
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
دامنه لغاتش هر روز بیشتر می شه .. دیروز تونست دریا رو بعد از من تکرار کنه .. خودش هم خیلی خوشش میاد که می تونه کار جدیدی انجام بده یا کلمه جدید بگه .. هی تند تند میگه
بهش میگم با بابا می ری حموم ؟عین شعر حسنی تند تند می گه نه نه !!!
می گم بابا توی حموم چیکار می کنه ؟ با دوتا دست کوچولوش موهاشو می ماله می گه بشو بشو !
دونه های کشمیش رو روی پلو نشون می ده می گه انا(ر)
توی مطب دکتر نشسته بودیم یه بچه بزرگتر از پارسا با مامانش اومدن تو نشونش می ده با خوشحالی می گه مامان!! نی نی نی نی همه توی مطب زدن زیر خنده .. کی به کی می گه نی نی !!!
از وقتی از تهران برگشتیم دائی رو یاد گرفته تلفنو می گیره دستش می گه اَ دی(یعنی الو دایی)