خواب یا شادی؟
چندتا ماشین و از جمله ماشین دویست و شیش نوک مدادی عروس جلوی اپارتمان روبرویی ایستادن درهای ماشین رو باز گذاشتن و صدای موسیقی و ضرباهنگش بیشتر شد .. طوری که با وجود بسته بودن پنجره ها انگار صدا از توی اتاق خودمون پخش می شد !
نگرانیم برای بیدار شدن پدر و پسر بیخودی بود چون اینقدر خسته بودن که با اون سرو صدا حتی جابجا هم نشدن .. برگشتم کنار پنجره شاید بیشتر برای دیدن عروس و داماد اما درخت بزرگ همسایه نمی ذاشت ببینمشون توی اون تاریکی ..
یه وانت جلو در پارکینگی ما پارک کرد و یه گوسفند رو کشون کشون ازتوش دراوردن و هلش دادن سمت ماشین عروس دیگه ااز میدان دید من خارج شد و چند لحظه بعد صدای کف و سوت و هلهله کلی ادم بلند شد و یکی هم داد می زد به افتخار عروس و داماد !
نیم ساعتی هم مراسم خداحافظی طول کشید .. از پنجره هال تونستم لباس بلند و پف دار عروس و تور سرش و دسته گل سفیدشو ببینم اما چهره اش دیده نمی شد کنار در ورودی ایستاده بود و با مهمونها دست می داد و ازشون خداحافظی و تشکر می کرد ..
هر ماشینی که می خواست بره چند تا بوق هم به نشانه خداحافظی و شاید خوشبخت باشید و خیلی خوش گذشت و .. می زد!گاه گاه پنجره ی تاریکی از خونه های اطراف و اپارتمان روبرو روشن می شد و ادمی که مثل من شاید می خواست عروس و داماد رو ببینه توی قاب روشن پنجره پیدا می شد
همه که رفتن داماد ماشین رو برد توی پارکینگ و عروس هم لنگ لنگان همراه ماشین رفت تو و در رو بست .. حتما کفشش زیادی بلند بود یا ساعت های زیادی رقصیده بود
ساعت حدود سه بود و حالا دو طرف سرم باهم درد می کرد !! شالو از سرم باز کردم و دراز کشیدم روی تخت ..روی پسرک پتو انداختم و با خودم فکر کردم هیچ حواسمون هست مبارک باشه یعنی چی !! یعنی که دعا می کنیم مثلا فلان خونه که خریدین براتون پر از برکت باشه .. اگر می خوایم زندگی مون .. اول زندگیمون مبارک باشه نباید حداقل با احترام به حق دیگران شروعش کنیم؟! .. آیا شادی ما مقدم بر خواب و آسایش یک عده هست؟! .. آیا چون این شب در زندگی ما فقط یکبار اتفاق می افته پس بر ما حرجی نیست که هر جور دلمون می خواد شاد باشیم و ازین یکبار عمرمون لذت ببریم و با فکر کردن حق و حقوق دیگران خرابش نکنیم !! آیا همه ی دیگران باید این شادی ما رو درک کنن و بشادی ما شاد بشن ؟ ... چقدر توی جامعه مون برای حقوق هم احترام قائلیم ؟ من چقدر قائلم ؟ وقتی به بچه سه سالم یاد دادم اگر م یخواد برای چیزی گریه کنه اول بدوئه پنجره ها رو ببنده یا توی راه پله ها پچ پچ حرف بزنه ایا نباید از دیگران هم انتظاری داشته باشم ؟
توی دلم براشون ارزوی خوشبختی کردم و نمی دونم کی خوابم برد .. صبح هنوز سرم درد می کرد !